نقد شیعه دوازدهامامی
نقد شیعه دوازدهامامی از زمان اولین شکاف میان جناحهای اصلی اسلام، سنی و شیعه قدمت دارد. مسئله جانشینی محمد، ماهیت امامت، وضعیت دوازدهمین امام شیعه و دیگر حوزههایی که در آنها اسلام شیعی از اسلام سنی متفاوت است، توسط علمای اهل سنت مورد نقد واقع شدهاست.[۱] فرقههای سنی مذهب به ویژه سلفیها بسیاری از جنبههای اعتقادی شیعه را غلط یا بدعتآمیز و کفرآمیز میدانند. در بین خود جوامع شیعه، مفسران و محققانی چون موسی الموسوی و علی شریعتی با هدف اصلاح مذهبی، برخی اعمال و عقاید رایج در جامعه را نقد کردهاند.[۲]
غیبت
ویرایشبه اعتقاد شیعیان حجت بن الحسن، امام دوازدهم شیعیان، به عنوان آخرین امام از سال ۸۷۳ در غیبت به سر میبرد و همان مهدی موعود است. این اعتقاد از زمانهای دور توسط محققان سنی مذهب مورد انتقاد بودهاست؛ و عقیده دارند امام دوازدهم هرگز وجود نداشتهاست و شیعیان این افسانه را خلق کردهاند تا مکتب شیعه را سرپا نگه دارند.[۳] محققان غربی هم وجود امام غایب را مورد تشکیک قرار دادهاند. به عقیده رابرت گلیو، دکترین غیبت امام دوازدهم وقتی غالب شد که هیچیک از نظریههای رقیب موفق نشدند مسئله جانشینی امام یازدهم، با وجود نداشتن فرزند را توجیه کنند.[۴] به عقیده برنارد لوئیس، پس از قیامها و سرکوبهای فراوان که هر بار رهبر قیام ناپدید میشد، و پیروانش میگفتند غایب شدهاست، غیبت امام و برگشت دوبارهٔ او مشخصهٔ ویژهٔ شیعه شد. با هر رهبری که ناپدید شد و برنگشت، این دیدگاه به عنوان مشخصهٔ شیعه، اجزای بیشتری پیدا کرد.[۵] در مقابل ویلفرد مادلونگ در دانشنامه اسلام، تأکید دارد دکترین غیبت پیش از غیبت امام دوازدهم به اندازه کافی بهوسیلهٔ روایات ائمهٔ پیشین مورد تصدیق قرار گرفتهاست، طوریکه پس از مرگ امام یازدهم اکثریت امامیه به وجود مهدی موعود عقیده داشتند. بعلاوه مادلونگ چندین محقق مذهبی غیر شیعه را نام میبرد که اعتقادات مشابهی دارند.[۶] در یکی از احادیث شیعه، محمد گفتهاست: "اگر تنها یک روز از عمر زمین باقی باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا خداوند مردی از خاندان من خواهد فرستاد که همنام من است. او زمین را را از عدالت پر خواهد کرد همانطور که از بیعدالتی پر شدهاست."[الف][۷][۸] با این حال اکثریت اهل سنت، پسر امام یازدهم را مهدی موعود نمیدانند. به اعتقاد شیعیان تنها صحنهای که پسر امام یازدهم در انظار عمومی ظاهر شد، زمان مرگ پدرش بود.[۷][۸] به اعتقاد شیعه تولد مهدی همانند تولد موسی، بنا به ضرورت زمانه مخفی شدهاست. بخاطر رواج این اعتقاد که او مهدی موعود است، خلیفهٔ زمان قصد داشت یک بار و برای همیشه به کار امامت شیعه خاتمه دهد.[۹]
صیغه موقت
ویرایشنکاح متعه، یا ازدواج موقت، یک نوع ازدواج با یک دورهٔ زمانی محدود است که به وسیله شیعیان مجاز شمرده میشود. این ازدواج بعد از طی یک دوره مقرر خودبخود باطل میشود. به همین دلیل اغلب از طرف کسانی که آن را پوششی شرعی برای تنفروشی میدانند، مورد نقد قرار میگیرد.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴] توماس پاتریک هیوز، مبلغ مسیحی، متعه را به عنوان ادامه یکی از «سنن شرم آور دوران جاهلیت» مورد نقد قرار میدهد.[۱۵] علمای اهل سنت و همچنین نویسندگان غربی همچون جولی پارشال،[۱۶] زینو باران،[۱۷] و النا اندروا[۱۸] این نوع ازدواج را فاحشگی نامیدهاند. به نظر شهلا حائری طبقه متوسط ایران هم این نوع ازدواج را نوعی تنفروشی میداند که بوسیله مقامات بنیادگرا، وجهه مذهبی پیدا کردهاست.[۱۹]
نکاح متعه در زمان محمد و ابوبکر انجام میشد اما به دستور عمر بن خطاب، خلیفه دوم، ممنوع گردید. برای همین در میان اهل سنت ممنوع گردید. شیعه ممنوعیتِ عمر را از لحاظ شرعی و قانونی نامعتبر میداند و آیه ۲۴ سوره چهارم قرآن را به عنوان دلیل ذکر میکند.[۲۰][۲۱][۲۲] شیعه همچنین به این ادعا که متعه پوششی برای فحشاست را قبول ندارد و خصوصیاتی برای متعه برمیشمرد که آنرا از فاحشگی تمیز میدهد.[۲۰][۲۳] به عنوان مثال فرزندانِ حاصل از ازدواج موقت، مشروع قلمداد شده و از حقوق برابری با خواهر و برادرهایشان که حاصلِ ازدواج دائم هستند، برخوردارند و به میزان یکسانی از پدر و مادر ارث میبرند. زنان صیغه ای، باید عده نگه دارند و همزمان نمیتوانند با بیش از یک مرد ازدواج کنند و این در مورد ازدواج موقت و ازدواج دائم به یکسان صحیح است. بعلاوه برخی علمای شیعه، متعه را ابزاری برای ریشه کن شدن فحشا میدانند.[۲۴]
تقیه
ویرایشتقیه یکی از اعمالی است که بر طبق آن شیعیان میتوانند برای حفظ جان، اعتقادشان را پنهان کنند. شیعه به همین خاطر از طرف کسانی که این را خلافِ اصول شجاعت و دلاوری میدانند، مورد نقد قرار میگیرد. در واقع اساس اشکال در قضیه تقیه به این قضیه ربط پیدا میکند که هرگاه ثابت میشود که فلان امام شیعه اعمال و گفتارش خلاف مذهب شیعه بوده با این حربه که این امام تقیه کردهاست مورد دفاع قرار میگیرد و بنابراین مانند یک دیوار بلند جلوی حقیقت کشیده میشود؛ مثلاً اینکه جعفر صادق دستور به شستن پا داده در کتب مورد وثوق شیعه موجود و ثابت شده اما گفته میشود که تقیه کرده یا اینکه علی در کوفه با دستان بسته نماز میخوانده و… و تمامی موارد حمل بر تقیه میشود بدون سند و دلیلی که ثابت کند که آن امام تقیه کردهاست؛ بنابراین تقیه ابزار سوءاستفاده و حربه اساسی مذهب شیعه در مقابل برهان قوی مخالفین این مذهب میباشد.[۲۵] منتقدان دلیل میآورند که در مذهب شیعه، تقیه فقط برای حفظ جان صورت نمیگیرد بلکه به هر موقعیتی که به نفع و گسترش شیعه مربوط است، سرایت میکند. همانطور که در حدیثی از امام ششم تأکید شدهاست: «تقیه مذهب من و پدران من است.»[۲۶][۲۷]
همچنین در روایت دیگری از کتاب کافی آمدهاست: «نه دهم ایمان تقیه است.»[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱] به عقیده پاتریشیا کرون، شیعیان حتی برخی حکمتهای رازآلود خود را از توده مردم، حتی شیعیان، پنهان میکنند که مبادا مورد تکفیر قرار بگیرند. فیصل نور در کتاب «روی دیگر تقیه» به این نکته تأکید کردهاست.[۳۲]
تقیه برای شیعیانی که به عنوان اقلیت در میان اکثریت سنی مذهب زندگی میکنند، مهم است. بعلاوه این دکترین، یعنی پنهان کردن اعتقاد در موقعیتهای خطرناک، به ریشه قرآنی هم دارد، جایی که قرآن[۳۳] سرزنش را از کسانی که در چنین موقعیتهایی اعتقادشان را پنهان میکنند، برمیدارد.[۳۳][۳۴] کتمان عقیده در مواقع دشوار توسط شاخههای دیگر اسلامی هم مجاز شمرده میشود. مفسران شیعه معتقدند آیه ۱۶:۱۰۶ به عمار یاسر اشاره دارد که مجبور شد تحت فشار و شکنجه اعتقادش را پنهان کند.[۳۵] شیعه بر این اساس تأکید دارد در موارد تهدید و اجبار و اذیت و آزار، پیروانش حق دارند اعتقادشان را پنهان کنند.[۳۶] و این اعتقاد شکل گرفت تا از شیعیان که همیشه در اقلیت و تحت فشار بودهاند، حمایت کند. بر این اساس، تقیه در مواقع خطر جانی و مالی، مجاز شمرده میشود.[۳۷] مفسران شیعه سابقهٔ تقیه را مربوط به زمان محمد میدانند و ضمن برشمردن مورد عمار یاسر، تأکید دارند استقبال از مرگ منطقی نیست و تقیه برای حفظ جان، مال و عفت زنان مجاز است.[۲۵]
بیاحترامی به ابوبکر، عمر و عثمان
ویرایشاتهامی که معمولاً به شیعیان وارد میشود این است که به خلفای اهل سنت، ابوبکر، عمر و عثمان که در بدو اسلام از محمد حمایت کردند،[۳۸] توهین میکنند؛ چون به گمان آنها این خلفا بعد از محمد به دشمنی با علی و فرزندانش پرداختند.[۳۹] بعد از اینکه امپراتوری صفویه به شیعه تغییر مذهب داد، سه خلیفه اول، که به اعتقاد شیعه حق علی را غصب کرده بودند، در نماز جمعه لعن و نفرین میشدند.[۴۰]
در دهه ۱۹۶۰ میلادی یک جنبش جهانی برای اتحاد شیعه و سنی آغاز شد. صاحب نظران مذهبی، بیاحترامی به صحابه را به عنوان مانعی بزرگ برای این اتحاد قلمداد کردند. در اواخر قرن بیستم سه مؤلف مذهبی در مصر، عربستان سعودی و پاکستان با پیش کشیدن این بیاحترامی، تأکید کردند تا وقتی همه این بی حرمتیها خاتمه پیدا نکند، گفتگوی شیعه و سنی ممکن نخواهد بود.[۴۱] در سال ۲۰۱۰ سید علی خامنهای طی فتوایی بیاحترامی به صحابه و همچنین همسران محمد را ممنوع کرد. این فتوا در راستای تلاش برای اتحاد سیاسی، اجتماعی و حقوقی شیعه و سنی بود.[۴۲][۴۳][۴۴] فتواهای مشابهی از طرف محمد تقی بهجت، سید علی سیستانی، ناصر مکارم شیرازی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، موسی شبیری زنجانی و حسین وحید خراسانی در اینباره صادر شدهاست.[۴۵][۴۶][۴۷][۴۸][۴۹]
سوگواری و قمهزنی
ویرایشدر شیعه دوازده امامی قمهزنی (نوعی خودزنی) در طول عاشورا برای کشتهشدن حسین است؛ که به طور سنتی با اعمال خودآزاری آیینی همراه است، که اغلب به عنوان عملی وحشیانه توصیف می شود.[۵۰][۵۱] به گفته محققان سنی مانند ابن تیمیه و عبد العزیز بن باز. مراسم عاشورا خود نمونهای آشکار و مشخص از تمایل شیعه به افراط در (نوآوری مذهبی) است. آنها استدلال میكنند كه مناسبت عزاداری سالانه برای حسین (یا هر فرد دیگر) هرگز توسط محمد - حتی برای نزدیکترین اعضای خانواده وی عملی نشده - و از این رو هیچ اعتبار در اسلام ندارد.[۵۲][۵۳][۵۴][۵۵] به همین ترتیب، ابن رجب در كتاب الطائف در استدلال خود علیه عاشورا میگوید: نه خدا ... و نه پیامبر او ... روزهایی را که پیامبران با فجایع روبرو شدند روز مرگ آنها برای عزاداری دستور ندادهاند، این چگونه برای شخص کمتر از آنها صادق است؟[۵۶]
علامه امينى از مراجع شیعه در پاسخ به این پرسش که آیا قمه زنی جایز است گفته است:
«بله که واجب است! زيرا اگر اينها نبودند شما عاشورا را هم مانند غدير منكر مىشديد!»[۵۷]
میرزا جواد تبریزی از مراجع تقلید شیعه، در کتاب إستفتائات جديد در مورد حکم قمه زنی چنین میگوید[۵۸]:
قمه زدن فى نفسه مانعى ندارد، و اميد است خداوند متعال به تمام كسانى كه در راه امام حسين عليه السّلام تلاش مىكنند ثواب اخروى عنايت فرمايد و آنان را موفق كند، و اللّه العالم.
برخی روحانیون سنت گرا این اجازه را به شیعیان میدهند، اما روحانیون مدرن این کار را مصداق آسیب به خود میدانند و آن را جایز نمیدانند.[۵۹]
سید محمدسعید حکیم قمه زنی را مستحب میداند.[۵۹][۶۰] سید محمد صادق روحانی، صافی گلپایگانی، شمس الدین واعظی قمه زنی را جایز میدانند.[۶۱] قمه زنی توسط سید علی خامنهای، محمدتقی بهجت، مکارم شیرازی، جوادی آملی، محقق کابلی و حزبالله لبنان حرام اعلام شدهاست.[۶۲] خامنه ای در ۱۴ ژوئن ۱۹۹۴ طی فتوایی قمه زنی را به عنوان یک عمل غیردینی که شایسته مسلمانان نیست، آن را حرام اعلام کردهاست.[۴۱]
به عقیده سنیهای سلفی از قبیل ابن تیمیه، عزاداری بر حسین یا هر شخص دیگری ریشه در اسلام ندارد و هرگز توسط محمد حتی برای نزدیکترین کسانش سابقه نداشتهاست، بنابراین یک نوع بدعت در دین است.[۶۳][۶۴][۶۵][۶۶] اما شیعیان معتقد هستند که محمد برای حمزه و جعفر اشک ریخته و دیگران را هم به این کار تشویق کردهاست.[۲] همچنین شیعیان معتقدند چندین پیامبر از جمله آدم و زکریا برای حسین سوگواری کردهاند.[۴]
عصمت ائمه
ویرایششیعیان به خاطر اتهام به اغراق در پاک دانستن و تقدس ائمه مورد انتقاد قرار میگیرند. کلینی در کتاب کافی ادعا میکند امامان شیعه میدانند چه وقت از دنیا میروند؛ و مرگ به سراغ آنها نمیآید مگر به انتخاب خودشان. آنها همه چیز را در مورد آینده و گذشته میدانند و هر وقت خداوند به محمد وحی میکند، به او امر میکند تا علی را نیز از آن آگاه کند.[۶۷] به عقیده منتقدین این اندازه عصمت، نزدیک به عصمتِ محمد است، اگر هم اندازه نباشد.[۶۸] و این شیعه را در معرض این اتهام قرار میدهد که موقعیت امامان را بیش از حد بالا میبرد و آنها در سطح محمد و گاه بالاتر قرار میدهد.[۶۹][۷۰]
هم شیعیان و هم اهل سنت به دو کارکرد رسالت اذعان دارند: رساندن پیام الهی به مردم و هدایت مردم. اهل سنت معتقدند هر دوی این کارکردها با وفات پیامبر پایان یافتهاست؛ در حالی که شیعه فقط وحی الهی را پایان یافته میداند، ولی هدایت و تفسیر وحی و توضیح قوانین الهی به وسیله ائمه را همیشگی میداند.[۷۱] بر این مبنا، در الهیات شیعه، هدایت خداوند فقط از طریق قرآن و حدیث صورت نمیگیرد، بلکه از طریق افراد برگزیده که همان ائمه هستند ادامه پیدا میکند.[۷۲] به اعتقاد شیعه، ائمه مخصوص اسلام نیستند و در دیگر ادیان بزرگ هم سابقه داشتهاند.[۳۷] برای مثال سام، وصی یا امامِ بعد از نوح بود. اسماعیل امام یا وصیِ پس از ابراهیم بود. هارون بعد از موسی و سیمون، جان و بقیه حواریون بعد از عیسی امامت و رهبری جامعه را برعهده داشتهاند؛ و علی و فرزندانش هم بعد از محمد این وظیفه را عهدهدار هستند.[۷۳] از جعفر صادق روایت شدهاست که «اگر در روی زمین فقط دو نفر باقی بمانند، یکی از آنها حجت خدا خواهد بود.»[۷۴] بر این اساس، به اعتقاد شیعه فرق بین رسول، نبی و امام به این شرح است: رسول در خواب و بیداری فرشته خدا را میبیند و سخنش را میشنود. نبی صدای فرشته را میشنود اما او را فقط در خواب میبیند. امام صدای فرشته را میشنود اما نه در خواب و نه در بیداری، او را نمیبیند.[۷۵]
به اعتقاد شیعه، اگر امام ضعفهای مردم معمولی را داشت، دیگر جایگاهش بیمعنی بود.[۷۲] خداوند میبایست فردی را با صفات و عصمت پیامبر به عنوان جانشینش منصوب میکرد تا رهبری مردم و تفسیر قرآن را برعهده گیرد.[۷۶][۷۷] در منابع شیعه، اهل بیت که در آیه تطهیر عاری از گناه و خطا لقب گرفتهاند، در واقع اصحاب کسا و اعضای خاصی از خانواده پیامبر هستند.[ب][۷۸][۷۹][۸۰]
امامان خردسال
ویرایشسه امام از دوازده امام شیعیان، که به اعتقاد شیعه حجت خدا بر روی زمین به حساب میآیند، وقتی به امامت رسیدند کمتر از ده سال داشتند. محمد تقی، امام نهم وقتی به امامت رسید هفت و نیم سال سن داشت. علی نقی، امام دهم، بین شش و نیم و هشت و نیم سال داشت و حجت بن الحسن، امام دوازدهم، چهار و نیم سال سن داشت. احسان الهی ظهیر، محقق پاکستانی، معتقد است امکان ندارد امامانی به این سن و سال بتوانند رهبری شیعه را بر عهده بگیرند.[۸۱] در مقابل ویلفرد مادلونگ، به این نکته توجه میدهد که در اعتقاد شیعه، دانش ائمه از راه الهام بدست میآید نه آموزش، و بنابراین حتی امامان خردسال میتوانند بعد از امام پیشین، دریافت کننده دانش و الهام خداوندی باشد.[۸۲]
در مورد امام نهم، معمول بود شیعیان از پدرش، امام هشتم، بپرسند اگر اتفاقی برایشان بیفتد، آیا بچه ای به این سن و سال میتواند بعد از ایشان عهدهدار رهبری شیعه شود؛ و امام رضا برایشان داستان عیسی را نقل میکرد که وقتی به پیامبری رسید، حتی سن کمتری از امام نهم شیعیان داشت.[پ][۹][۸۳] همچنین به یوحنا در خردسالی دانش عطا شد در حالی که فهمش از کتاب مقدس از برترین عالمان زمان خودش بیشتر بود.[ت][۸۴] شیعه ادعا میکند که اولین برخورد مأمون با امام جواد (امام نهم) نشان میدهد که دانشِ خداوندی به امامان داده شدهاست.[ث] چون پس از آن مأمون یک گردهمایی بزرگ تشکیل داد که در آن انواع سوالات علمی از امام نهم پرسیده شد و امام خردسال همه را با رای و دانشش به شگفتی واداشت. پس از این دیدار، مأمون رسماً ازدواج دخترش را با جواد اعلام کرد.[۹] انتقاد دیگری که به شیعه وارد است این است که بحث امامت در هیچ جای قرآن نیامده است.[۸۵] ادعایی که شیعه با ذکر آیاتی از قرآن، آن را رد میکند.[۸۶][۸۷]
وحی به فاطمه
ویرایشبه عقیده برخی علمای شیعه، فاطمه، دختر محمد، بعد از مرگ پدرش دریافت کننده وحی الهی بودهاست. در طول ۷۵ روزی که فاطمه با جبرئیل در ارتباط بوده، شوهرش، علی الهامات وارده بر فاطمه را در مصحفی به نام مصحف فاطمه ثبت میکردهاست.[۸۸]
به اعتقاد اهل سنت، فاطمه هرگز دریافت کننده وحی الهی نبودهاست.[۸۹] شیعه اما، این وحی، را وحی پیغمبرانه نمیداند بلکه از نوعِ وحی یا الهامی میداند که به تصدیق قرآن، مریم، مادر عیسی،[ج] مادر موسی[چ] و زنبور عسل [ح]دریافت میکردهاست.[۹۰]
خمس
ویرایشخمس یک نوع مالیات است که اسلام بااهدافی خاص، بر برخی منابع مالی وضع کردهاست. این منابع در میان شیعه و اهل سنت متفاوت تفسیر میشود.[۹۱] به اعتقاد اهل سنت، منبع اخذ خمس غنائم جنگی است در حالیکه در فقه شیعه بر منفعت کسب، معدن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، جواهری که از غواصی یا غنیمتی که از جنگ بدست میآید، خمس دریافت میشود.[۹۲] این مال توسط رهبران شیعه جمعآوری و سازماندهی میشود. به عقیده محققانی چون موسی الموسوی، نحوه جمعآوری و مصرف کنونی خمس که اختصاصاً توسط علمای مذهبی شیعه، و بزرگان سادات، صورت میگیرد، در واقع غصبِ موقعیت امام غائب، در جهت ثروتمندتر شدن هر چه بیشتر طبقه روحانی است.[۹۳][۹۴][۹۵]
به عقیده شیعه، خمس شامل دو بخش است: بخش اول به سادات میرسد و بخش دیگر به دو قسمت مساوی تقسیم میشود. قسمت اول به امام و روحانیون میرسد و قسمت دوم به یتیمان و فقیران تعلق میگیرد.[۹۶] به این ترتیب خمس یک منبع اصلی درآمد و استقلال مالی روحانیون در مناطق شیعه نشین است.[۹۷] برخی دریافت خمس را بر اساس این واقعیت توجیه میکنند که روحانیون شیعه در خارج از ایران، بوسیله دولت حمایت مالی نمیشوند. برای مثال نمایندگی امور مذهبی در ترکیه فقط برای آموزش و استخدام ائمه اهل سنت هزینه میکند و فقط مساجد اهل سنت را اداره میکند، و این در حالی است که شیعیان ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند و مساجدشان که توسط دولت به رسمیت شناخته نمیشوند، بودجه ای دریافت نمیکند.[۹۸]
سه وعده نماز
ویرایشدر حالی که اهل سنت ۵ نوبت نماز در روز به جا میآورند، شیعیان میتوانند انتخاب کنند تا نمازشان را در سه وعده بخوانند. به این صورت که در دو وعده از این سه وعده، دو نماز میخوانند.[۹۹][۱۰۰][۱۰۱] آنها نوبت دوم و سوم را با هم و نوبت چهارم و پنجم را با هم میخوانند.[۱۰۲][۱۰۳] اهل سنت دلیل میآورند که با این روش مقصود ۵ نوبت از بین میرود. چون خداوند ۵ نماز برای ۵ وقتِ مجزا تعیین کردهاست، نه سه نماز برای سه وعده؛ و شیعه را متهم میکنند ابهام موجود در قرآن را برای راحتی خودش جور دیگری تفسیر کردهاست.[۱۰۴][۱۰۵] شیعه مدعی است اختیار سه وعده نماز، از دو منبع عمدهٔ فقه شیعه، یعنی قرآن[۱۰۶] و روش پیامبر، که گاهی اینطور نماز میخواند، قابل استخراج است و منابع اهل سنت[۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲] هم این را تأیید میکنند. همچنین در روایت آمدهاست که رسول خدا برای اینکه کسی به مشقت نیفتند، این اجازه (سه وعده) را دادهاست. برخی این اجازه را برای سفر طولانی یا شرایط بیماری تفسیر میکنند، اما شیعه همین را کافی میداند تا نتیجه بگیرد آیات قرآن مخالفتی با سه وعده نماز ندارد.[۱۱۳]
نفی تقدیر
ویرایشاهل سنت، شیعه را متهم به انکار تقدیر الهی و اعتقاد به بدا (تغییر در اراده خداوند) میکنند که این خود به معنای انکار قدرت مطلقه الهی است.[۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] البته شیعیان بداء به این معنا که برای خدا علم جدیدی حاصل شود که پیشتر به آن جاهل بوده، را نمیپذیرند و آن را کفر میدانند.[۱۲۰] در دانشنامه قرآن و حدیث آمدهاست:[۱۲۱]
همه فِرَق و مذاهب اسلامی، عملاً مفهوم بَدا را پذیرفتهاند. البتّه برخی، از آن رو که معنای بَدا را به درستی درک نکردهاند و پنداشتهاند که بَدا با علم ذاتی و اَزَلی خدا در تعارض است، به انکار آن پرداختهاند.
در حالی که در عمل، همه فِرَق مسلمان، دست به دعا برمیدارند و نه تنها نیازهای خویش، بلکه تغییر سرنوشت خود را از خدا میخواهند، و این، چیزی جز اعتقاد عملی به مفهوم «بَدا» نیست؛ چرا که جز با اعتقاد به امکان تغییر وضعیّت موجود (یعنی همان «بَدا»)، نمیتوان آن را از خدا، درخواست کرد.
علمای اسلامی در تبیین مسئله بداء و بیان عدم تلازم آن با نسبت جهل به خداوند، چنین گفتهاند که گرچه طبق تعالیم قرآنی، علم خداوند از هر جهت مطلق نامحدود است و «اِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیء عَلیم» (عنکبوت:۶۲)، و خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است؛ سرنوشت انسانها و حوادث و وقایعی که برای آنها پدید میآید بر اثر عوامل و شرایط ویژهای همانند اختیار افراد و گروههای انسانی رقم میخورد. اولی را قضای حتمی مینامند که در لوح محفوظ ذخیره شدهاست، و دومی را قضای غیرحتمی یا قدر مینامند که در لوح محو و اثبات ذخیره شدهاست، و طبق آیه «یَمحوا اللّهُ ما یَشاءُ و یُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکِتاب» (رعد:۳۹) بخش نخست آیه اشاره به قضای غیر حتمی دارد و قسمت دوم مربوط به قضای حتمی است.[۱۲۲] نظیر این معنا را در آیه «قَضی اَجَلاً واَجَلٌ مُسَمًی عِندَهُ» (انعام:۶) میتوان یافت.[۱۲۳]
تحریف قرآن
ویرایششیعه متهم است به اینکه اعتقاد دارد قرآن توسط صحابه پیامبر تغییر پیدا کردهاست. فرقههایی مثل دیوبندی شیعه را متهم میکنند به اینکه معتقد است نسخه اصلی قرآن نزد مهدی موعود است. شیعه همچنین متهم است به اینکه اعتقاد دارد قرآنِ موجود فاقد آیاتی است که از امامت امام علی دفاع میکنند؛ و اینکه عثمان آنها را در ضمن جمعآوری قرآن حذف کردهاست. این گروهها دفاع شیعه از خودش، که میگوید به قرآنِ موجود معتقد است، را نوعی تقیه میداند تا خود را معرض حمله قرار ندهد.[۱۲۴][۱۲۵] فقط هفت عالم شیعه مدعی حذف آیاتی در نسخه جمع آوری شده توسط عثمان هستند.[۱۲۶]
غالبِ شیعیان امروز معتقدند چیزی از قرآن حذف یا به آن اضافه نشدهاست.[۱۲۷] عالم معاصر شیعه، سید ابوالقاسم خویی میگوید اگرچه کتاب علی (نسخه ای که حاوی تفاسیر علی بر قرآن است و گاهی «کتاب علی» نامیده میشود)[۱۲۸] شامل اضافاتی نسبت به نسخه موجود است، اما این به آن معنا نیست که این اضافهها جزئی از قرآن هستند و بعداً حذف شدهاند، بلکه این اضافات تفاسیر و توضیحاتی است بر آیات قرآن یا احادیثی قدسی است در بیان مقصود برخی آیات قرآن.[۱۲۹]
محترم داشتن تصاویر ائمه
ویرایشسنیها بهطور خاص منتقد «عشقِ به تمثالهایِ بصری که در مذهبیگراییِ مردمیِ شیعه آشکار است» هستند، و مرتباً این خصوصیت را به عنوان دلیلی بر انحراف یا ارتداد شیعه ذکر میکنند.[۱۳۰]
بنا به فتوایی از سیستانی در عراق، کشیدن تصویر محمد، پیامبران و سایر شخصیتهای مقدس مجاز است به شرطی با احترام کامل انجام شود.[۱۳۱]
جستارهای وابسته
ویرایشیادداشت
ویرایش- ↑ For more hadiths see Sahih of Tirmidhi. Cairo, 1350-52. vol. IX, chapter "Ma ja a fi’l-huda": Sahih of Abu Da’ud, vol.ll, Kitab al-Mahdi: Sahih oflbn Majah, vol.ll. chapter khurui’ al-Mahdi": Yanabi’ al-mawaddah: Kitab al-bayan fi akhbar Sahib al zaman of Kanji Shaafi’i, Najaf, 1380; Nur al-absar: Mishkat almasabih of Muham. mad ibn ’Abdallan al-Khatib. Damascus, 1380; al- Sawa’iq al-muhriqah, Is’af al raghibin of Muhammad al-Sabban, Cairo. 1281: al-Fusul al-muhimmmah; Sahih of Muslim: Kitab al-ghaybah by Muhammad ibn Ibrahim al-Nu’mani, Tehran, 1318; Kamal al-din by Shaykh Saduq. Tehran, 1301; lthbat al-hudat; Bihar al-anwar, vol. LI and LII.
- ↑ به گفته ویلفرد مادلونگ، اکثر گزارشهای اهل سنت که طبری نقل کردهاست، چنین است اهل کساء را شناسایی نکنید. از دیگر روایات اهل سنت، مانند شیعه موافقند فاطمه، حسن و حسین و علی، برای رویداد مباهله حضور داشتهاند.[۷۸]
- ↑ Quran, 5:110
- ↑ Quran, 19:12
- ↑ زمانی که مأمون با پرندگان شکاری خود به شکار رفته بود از جاده ای گذشت که پسران در آن مشغول بازی بودند. از جمله آنها محمد الجواد بود. هنگامی که سواران مأمون نزدیک شدند، پسران به جز جواد که آنجا ماند، فرار کردند. مأمون با توجه به این موضوع، کالسکه خود را متوقف کرد و پرسید: پسر، چه چیزی تو را از فرار با دیگران بازداشت؟ جواد پاسخ داد: راه آنقدر باریک نبود که بترسم جایی برای عبور تو نباشد و گناهی مرتکب نشدهام که بترسم و تو را از این قبیل شمردهام. مردی که کسی را که اشتباهی مرتکب نشده بود، زخمی نمیکرد.» خلیفه بسیار خوشحال شد، پس از آنکه به مسافت کوتاهی رفت، یکی از پرندگان شکارش ماهی کوچکی برای او آورد که آن را در مشت خود پنهان کرد و برگشت و از پسری که هنوز آنجا ایستاده بود پرسید: من چه چیزی در دست دارم؟ جواد در پاسخ گفت: آفریدگار جانداران، ماهی کوچکی در دریا آفریده که شاهین پادشاهان و خلفا آن را صید میکنند تا ذریه محمد را با آن بیازمایند.[۹] مأمون بسیار خرسند شد و از فرزند در مورد نسب او پرسید و او پاسخ داد.
- ↑ Quran, 3:45
- ↑ Quran, 28:7
- ↑ Quran, 16:68
پانویس
ویرایش- ↑ (Momen 1985، ص. xiii)
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Brunner, Rainer; Ende, Werner, eds. (2001). The Twelver Shia in Modern Times: Religious Culture and Political History. BRILL. p. 178. ISBN 9789004118034.
The intellectual history of Twelver Shia Islam in the 20th century has witnessed quite a few attempts by religious scholars and lay intellectuals at religious reform, which nearly inevitably meant criticism of existing practices. The reformers have concentrated on various aspects of Shia popular religion with a high symbolic value which determine the outward appearance of Shia Islam and its relation to mainstream Sunni Islam. Not least because of that strong symbolism they have deemed these practices to be against the true spirit of Shia Islam, even against the spirit of Islam itself.
- ↑ The Routledge Handbook of Religion and Security, by Chris Seiple, Dennis R. Hoover, Pauletta Otis, 2012, page 60
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ A Companion To The History Of The Middle East, edited by Youssef M.Choueiri, page 93
- ↑ Islam and the West, by Bernard Lewis, 1993, page 163
- ↑ .
Testimony in support of the Mahdīship of the Twelfth Imām by these Sunnī authors, as also of later ones like the Mālikī scholar Ibn al-Ṣabbāg̲h̲ al-Isfāḳusī al-Makkī (d. 855/1451), a Mag̲h̲ribī resident in Mecca, and, more recently, the Ḥanafī Naḳs̲h̲bandī S̲h̲ayk̲h̲ Sulaymān b. Ibrāhīm al-Ḳundūzī al-Balk̲h̲ī (d. 1294/1877 in Istanbul), was regularly noted by Imāmī apologists. The works of al-Gand̲j̲i and Kamāl al-Dīn Ibn Ṭalḥa were extensively quoted already by ʿAlī b. ʿĪsā al-Irbilī (d. 692/1293) in his Kas̲h̲f al-g̲h̲umma fī maʿrifat al-aʾimma, which in turn won positive comment from Sunnī authors because of its extensive reliance on Sunnī sources. Further support for the Mahdīship of the Twelfth Imām came from Ṣūfī circles. Already Abū Bakr al-Bayhaḳī (d. 458/1066) had noted that some Ṣūfī gnostics (d̲j̲amāʿa min ahl al-kas̲h̲f) agreed with the Imāmī doctrine about the identity of the Mahdī and his g̲h̲ayba. The Persian Ṣūfī Ṣadr al-Dīn Ibrāhīm al-Ḥammūyī (late 7th/13th century) supported Imāmī doctrine on the Mahdī in his Farāʾid al-simṭayn. The Egyptian Ṣūfī al-S̲h̲aʿrānī, while generally showing no sympathy for S̲h̲īʿism. affirmed in his al-Yawāḳīt wa ’l-d̲j̲awāhir (written in 958/1551) that the Mahdīwas a son of Imām al-Ḥasan al-ʿAskarī born in the year 255/869 and would remain alive until his meeting with Jesus. His advent could be expected after the year 1030/1621. He based his assertion on the testimony of the Ṣūfī S̲h̲ayk̲h̲ Ḥasan al-ʿIrāḳī, who claimed to have met the Mahdī, and on a spurious quotation from Ibn al-ʿArabī’s al-Futūḥāt al-Makkiyya identifying the Expected Mahdī with the Twelfth Imām. This quotation of Ibn al-ʿArabī was noted and accepted by both Imāmī and Sunnī scholars. The Egyptian S̲h̲ayk̲h̲ al-Ṣabbān (d. 1206/1792), in his Isʿāf al-rāg̲h̲ibīn fī sīrat al-Muṣṭafā wa-faḍāʾil ahl baytih al-ṭāhirīn, censured Ibn al-ʿArabī for supporting such a view against the clear evidence of the traditions accepted by Sunnī scholars.[نیازمند منبع]
{{cite book}}
: Missing or empty|title=
(help) - ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ Tabatabai, Sayyid Muhammad Hossein (1975). Shi'ite Islam (PDF) (First ed.). State University of New York Press. pp. 210–211 (185–186 in the ebook). ISBN 0-87395-272-3. Archived from the original (PDF) on 4 March 2016. Retrieved 9 June 2019.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ Ibn Masud, Abdallah. al Fusul al Muhimmah. p. 271.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ Donaldson, Dwight M. (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak. BURLEIGH PRESS. pp. 190–197, 217–222.
- ↑ Iran talks up temporary marriages, by Frances Harrison, BBC News, Last Updated: 2 June 2007.
- ↑ Temporary 'Enjoyment Marriages' In Vogue Again With Some Iraqis, by Nancy Trejos, The Washington Post, 20 January 2007.
- ↑ Law of desire: temporary marriage in Shi'i Iran, by Shahla Haeri, pg.6.
- ↑ Islam For Dummies, by Malcolm Clark.
- ↑ Islam: a very short introduction, by Malise Ruthven.
- ↑ "In permitting these usufructuary marriages Muḥammad appears but to have given Divine (?) sanction to one of the abominable practices of ancient Arabia, for Burckhardt (vol. ii. p. 378) says, it was a custom of their forefathers to assign to a traveller who became their guest for the night, some female of the family, most commonly the host’s own wife!" Hughes, T. P. (1885). In A Dictionary of Islam: Being a Cyclopædia of the Doctrines, Rites, Ceremonies, and Customs, together with the Technical and Theological Terms, of the Muhammadan Religion. London: W. H. Allen & Co.
- ↑ Parshall, Philip L.; Parshall, Julie (2003-04-01). Lifting the Veil: The World of Muslim Women. InterVarsity Press. ISBN 978-0-8308-5696-1.
- ↑ Baran, Zeyno (2011-07-21). Citizen Islam: The Future of Muslim Integration in the West. A&C Black. ISBN 978-1-4411-1248-4.
- ↑ Andreeva, Elena (2007). Russia and Iran in the great game: travelogues and Orientalism. Routledge studies in Middle Eastern history. 8. Psychology Press. pp. 162–163. شابک ۰۴۱۵۷۷۱۵۳۶. "Most of the travelers describe the Shi'i institution of temporary marriage (sigheh) as 'legalized profligacy' and hardly distinguish between temporary marriage and prostitution."
- ↑ Haeri, Shahla (1989). Law of desire: temporary marriage in Shi'i Iran. Contemporary issues in the Middle East. Syracuse University Press. p. x. شابک ۰۸۱۵۶۲۴۸۳۲. "Outside of the religious establishment and the ongoing disputes between Shi'i and Sunni scholars, the attitude toward temporary marriage has been primarily one of ambivalence and disdain. Before the revolution of 1979, the secular Iranian middle classes dismissed temporary marriage as a form of prostitution that had been legitimized by the religious establishment, who, to use a popular Persian expression, 'put a religious hat on it.'"
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Temporary marriage, Encyclopedia Iranica
- ↑ Michel Foucault, Discipline and punish: The birth of Prison, Trans Alan Sheridan (New York: Vantage, 1979)
- ↑ Mahnaz Afkhami, Erika Friedl - 1994 In the eye of the storm: women in post-revolutionary Iran - Page 105
- ↑ Sachiko Murata, Temporary Marriage in Islamic Law
- ↑ Said Amir Arjomand (1984), From nationalism to revolutionary Islam, page 171
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ Muḥammad Ḥusayn Ṭabāṭabāʼī, Muhammad H. Al-Tabataba'i. Shiʻite Islam. Issue 5 of The Persian studies series. SUNY Press, 1977. شابک ۰−۸۷۳۹۵−۳۹۰−۸, شابک ۹۷۸−۰−۸۷۳۹۵−۳۹۰−۰. Pg 227
- ↑ Ruhollah Khomeini. "Islamic Government: Governance of the Jurist". Program for the Establishment of an Islamic Government. Retrieved 22 April 2014.
- ↑ Ahmad al-Afghaanee (1985). Bilal Philips (ed.). The Mirage in Iran (PDF). Shi'ism:The Present: Tawheed Publications. p. 35. Archived from the original (PDF) on 26 April 2014. Retrieved 22 April 2014.
- ↑ Crone, Patricia (2005). Medieval Islamic Political Thought. The Imamis: Edinburgh University Press. pp. 123–124. ISBN 978-0-7486-2194-1.
- ↑ Mohammad Ali Amir-Moezzi (1994). The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esotericism in Islam. SUNY Press. p. 129. ISBN 978-0-7914-2122-2.
- ↑ Ahmad Abdullah Salamah (4 May 2007). Shia & Sunni perspective on Islam: an objective comparison of the Shia and Sunni doctrines based on the Holy Quran and Hadith. The University of California. p. 90.
{{cite book}}
:|access-date=
requires|url=
(help) - ↑ Hans Gerhard Kippenberg, Guy G. Stroumsa, ed. (1995). Secrecy and Concealment: Studies in the History of Mediterranean and Near Eastern Religions. Taqiyya in Shia Theology and Religion: BRILL. p. 373. ISBN 9789004102354.
- ↑ Faysal Noor (2013). Hani al-Tarabulsi (ed.). Taqiyyah: The Other Face. Al-Munasaha.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ [قرآن نحل ۱۰۶]
- ↑ (Momen 1985، ص. 183)
- ↑ Virani, Shafique N. (2007). The Ismailis in the Middle Ages: A History of Survival, a Search for Salvation. New York: Oxford University Press. p. 48. ISBN 978-0-19-531173-0.
- ↑ "Taqiyah" بایگانیشده در ۲۹ مارس ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine. Oxford Dictionary of Islam. John L. Esposito, Ed. Oxford University Press. 2003. Retrieved 25 May 2011.
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ Momen, Moojan (1985). An Introduction to Shi'i Islam. Yale University Press. pp. 39, 150–183. ISBN 978-0-300-03531-5.
- ↑ Nicholas Schmidle. To Live Or to Perish Forever: Two Tumultuous Years in Pakistan. Macmillan, 2010. شابک ۰−۸۰۵۰−۹۱۴۹−۱, شابک ۹۷۸−۰−۸۰۵۰−۹۱۴۹−۶. Pg 23
- ↑ The History of al-Tabari, Volume IX, The Last Years of the Prophet, p186-187, SUNY Press
- ↑ Patrick Cockburn. Muqtada: Muqtada al-Sadr, the Shia revival, and the struggle for Iraq. Simon and Schuster, 2008. شابک ۱−۴۱۶۵−۵۱۴۷−۶, شابک ۹۷۸−۱−۴۱۶۵−۵۱۴۷−۸. Pg 25
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ Jamal S. Suwaidi. Iran and the Gulf: a search for stability. I.B.Tauris, 1996. شابک ۱−۸۶۰۶۴−۱۴۴-X, 9781860641442. Pg 165
- ↑ "World Shia Leader Ali Khamenei Fatwa on Insulting Sahaba [R.A]". Dailymotion.
- ↑ "Imam Khamenei: Insulting Symbols of Sunni Brothers Forbidden". Rohama.
- ↑ "Al-Azhar Chancellor, Religious Leaders Hail Ayatollah Khamenei's Fatwa | AhlulBayt Islamic Mission (AIM)". Aimislam.com. 4 October 2010. Archived from the original on 1 January 2014. Retrieved 1 January 2014.
- ↑ "Shiite leaders forbid insults against Sunnis". Almonitor.
- ↑ "Grand Ayatullah Sistani Issues Fatwa condemning Abuse Against Sunni Sanctities in the Light of teaching of 12 Imams". Jafria News.
- ↑ "Insulting the Sahaba Runs against Teachings of Ahl-ul-Bayt (AS)". Ijtehad.ir. Archived from the original on 26 September 2015. Retrieved 9 June 2019.
- ↑ "Sayyid Sistani's Fatwa about the Prophet (S.A.W.A.)'s Companions". Archived from the original on 26 September 2015. Retrieved 9 June 2019.
- ↑ «نظر مراجع تقلید دربارهٔ توهین به مقدسات اهل سنت». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۱۹-۱۱-۰۶. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۳-۱۴.
- ↑ .A.C. Grayling (1 March 2010). "Drugs and Laws". Thinking of Answers: Questions in the Philosophy of Everyday Life. Bloomsbury Publishing. ISBN 9781408810538. Sunni Muslims and even some Shias are opposed to the Ashura ritual, condemning it as barbaric. کاراکتر line feed character در
|عنوان=
در موقعیت 213 (کمک) - ↑ . Dr Farideh Heyat Nfa (5 March 2014). Azeri Women in Transition: Women in Soviet and Post-Soviet Azerbaijan. Routledge. p. 195. ISBN 9781136871702. Later, during the 1920s, there were intense public campaigns by the Soviet government against the rituals of Ashura, denounced as barbaric practices, and a vestige of feudalism.
- ↑ Raihan Ismail (Autumn 2012). "The Saudi Ulema and the Shi'a of Saudi Arabia". Journal of Shi'a Islamic Studies. 5 (4): 418
- ↑ Iqtida' as-Sirat al-Mustaqim (Following The Straight Path), by Ibn Taymiyyah, p. 300-301.
- ↑ Minhaj as-Sunnah an-Nabawiyyah, by Ibn Taymiyyah, vol. 4, p. 554-556.
- ↑ Fataawa al-Shaykh ‘Abd al-‘Azeez ibn Baaz (8/320).
- ↑ N. J. G. Kaptein (1993). Muḥammad's Birthday Festival: Early History in the Central Muslim Lands and Development in the Muslim West Until the 10th/16th Century. BRILL. pp. 57–8.
- ↑ نام کتاب: فقه اهل بیت علیهم السلام - فارسی، نویسنده:موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، جلد:۴۸ صفحه:۲۱۶
- ↑ نام کتاب : إستفتائات جديد نویسنده: میرزا جواد تبریزی جلد: ۲، صفحه: ۴۵۴
- ↑ ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ Monsutti, Alessandro; Naef, Silvia; Sabahi, Farian (2007). The Other Shiites: From the Mediterranean to Central Asia. Peter Lang. pp. 146–. ISBN 978-3-03911-289-0.
- ↑ «Office of Grand Ayatollah Sayyid M.S.Al-Hakeem». alhakeem.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۰۹.
- ↑ «Tatbir Fatawa by Shia Mujtahideen and Scholars». shiamatam.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۰۹.
- ↑ Edith Szanto, "Sayyida Zaynab in the State of Exception: Shi‘i Sainthood as ‘Qualified Life’ in Contemporary Syria," International Journal of Middle East Studies 44 no. 2 (2012): 285-299.
- ↑ Raihan Ismail (Autumn 2012). "The Saudi Ulema and the Shi'a of Saudi Arabia". Journal of Shi'a Islamic Studies. 5 (4): 418.
- ↑ Iqtida' as-Sirat al-Mustaqim (Following The Straight Path), by Ibn Taymiyyah, p. 300-301.
- ↑ Minhaj as-Sunnah an-Nabawiyyah, by Ibn Taymiyyah, vol. 4, p. 554-556.
- ↑ Fataawa al-Shaykh ‘Abd al-‘Azeez ibn Baaz (8/320).
- ↑ I. M. N. Al-Jubouri. Islamic Thought. page 314
- ↑ I. M. N. Al-Jubouri. Islamic Thought.page 107
- ↑ SHMUEL BAR. "Sunnis and Shiites—Between Rapprochement and Conflict" (PDF). p. 91. Archived from the original (PDF) on 20 May 2015. Retrieved 19 May 2015.
- ↑ M. F.Sayeed. Fundamental doctrine of Islam and its pragmatism.page 298
- ↑ (Momen 1985، ص. 147)
- ↑ ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ Brown, Daniel (1999). Rethinking Tradition in Modern Islamic Thought (1st ed.). Cambridge University Press. p. 60. ISBN 978-0-521-65394-7.
- ↑ Amir-Moezzi, Mohammad Ali. "SHIʿITE DOCTRINE". Encyclopedia Iranica.
- ↑ (Momen 1985، ص. 148)
- ↑ Ahlul Bayt Digital Islamic Library Project Team. "A Shi'ite Encyclopedia".
- ↑ Dabashi, Hamid (2006). Theology of Discontent: The Ideological Foundation of the Islamic Revolution in Iran. Transaction Publishers. pp. 103–104. ISBN 1-4128-0516-3.
- ↑ Tabatabaei, Muhammad Husayn (2008). Islamic Teachings in Brief. Ansariyan Publications.
- ↑ ۷۸٫۰ ۷۸٫۱ Madelung, Wilferd (15 October 1998). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate. Cambridge University Press. p. 16. ISBN 978-0-521-64696-3.
- ↑ Muhammad ibn Jarir al-Tabari. Tafsir al-Tabari vol. XXII. pp. 5–7.
- ↑ Rizvi, Sayyid Muhammad (2001). The Infallibility of the Prophets in the Qur'an. Bilal Muslim Mission of Tanzania. pp. 15–16.[پیوند مرده]
- ↑ Shia's and Shiaism, there Genesis and Evolution: Shia Sects بایگانیشده در ۲۰۱۳-۱۲-۲۸ توسط Wayback Machine, by Allama Ehsan Elahi Zaheer. Text quotation: "If God had commanded us to obey an adolescent, He would have also ordered the adolescent to obey His injunctions. Just as it is unlawful to declare a non-adult as "Mukallaf", similarly he is not legally empowered to arbitrate among people. He can not grasp the subtleties and intricacies involved in the solution of problems; he is not fully conversant with religious injunctions and the rules and regulations of Sharia. The Sharia introduced by the holy Prophet (peace be upon him) which is the basic need of the Ummah till the arrival of the doomsday is obviously beyond the range of an adolescent's comprehension. If a non-adolescent can handle these complicated and sensitive issues, then we can also excpet a child who is in his cradle and swings to the rhythms and melodies of nursery rhymes, to show an awareness of these issues and to suggest solutions to dis-entangle their knots. But it all sounds absurd because adolescence is not the same things as non-adolescence and a child can not rationally be expected to behave like a grown-up person. The perceptions and reflections of the former do not operate at the same wave lengts as those of the latter."
- ↑ An Ismaili heresiography, by Wilferd Madelung, Paul Ernest Walker, pg.114-115
- ↑ Sharif al-Qarashi, Bāqir (2005). The Life of Imam Muhammad Al-Jawad. Translated by Abdullah al-Shahin. Qum: Ansariyan Publications. pp. 53, 205–206.
- ↑ A–Z of Prophets in Islam and Judaism, B. M. Wheeler, John the Baptist
- ↑ See "Ibn Taymiyya’s Critique of Shia Imamology. Translation of Three Sections of his "Minhāj al-Sunna", by Yahya Michot, The Muslim World, 104/1-2 (2014), pp. 109-149.
- ↑ محسن قرائتی، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳ ش، چاپ یازدهم جلد ۷ُ صفحهٔ ۳۱۸.
- ↑ سید مرتضی عسکری، ولایت علی در قرآن کریم و سنت پیامبر، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ هفتم
- ↑ Kitab Al-Kafi, Chapter 40 (Statements about al-Jafr, al-Jami‘ and the Book of Fatima (a.s.)) بایگانیشده در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine, H 639, Ch. 40, h 5, translated by Muhammad Sarwar. A sound tradition according to Grand Ayatollah Khomeini in: "THE POSITION OF WOMEN FROM THE VIEWPOINT OF IMAM KHOMEINI", pg.10-11. This tradition quotes Imam Ja'far al-Sadiq, as saying: "After the death of her father, Fatima, upon whom be peace, lived for 75 days. She was in this world and she was overcome with grief. Gabriel, the Trusted Spirit, came to her regularly to console her and tell her of future events."
- ↑ Thomas Patrick Hughes. Dictionary of Islam: being a cyclopædia of the doctrines, rites, ceremonies, and customs, together with the technical and theological terms, of the Muhammadan religion. W. H. Allen, 1885. Pg 573
- ↑ (Momen 1985، ص. 149)
- ↑ Abdulaziz Sachedina (1980), Al-Khums: The Fifth in the Imāmī Shīʿī Legal System, Journal of Near Eastern Studies, Vol. 39, No. 4 (Oct. , 1980), pp. 276-277, 275-289, note 10
- ↑ سیستانی، علی (1387ش). رساله توضیح المسائل. عالم افروز. صص. ۲۹۴. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ al-Shra wa-l-taskih, Musa al-Musawi, pp. 65-76
- ↑ The Just Ruler in Shi'ite Islam, Abdulaziz Sachedina, pp. 237-45
- ↑ Shi'a Islam: From Religion to Revolution, Heinz Halm, pp. 93-94
- ↑ John L. Esposito (2004), The Oxford Dictionary of Islam, Oxford University Press, شابک ۹۷۸−۰۱۹۵۱۲۵۵۹۷, pp. 174
- ↑ (Momen 1985، ص. 179)
- ↑ Cornell, Svante (2015-10-09). "The Rise of Diyanet: the Politicization of Turkey's Directorate of Religious Affairs". turkeyanalyst.org. Retrieved 2016-07-27.
- ↑ 2017? How to Survive: Road-Testing the Options, Looking for Loopholes, by Kevin Staffa, p. 66.
- ↑ Islamic Customs and Culture, by Jason Porterfield, p. 10.
- ↑ Textbook on Muslim Law, by Rakesh Kumar Singh, p. 26.
- ↑ Muslim Cultures Today: A Reference Guide, edited by Kathryn M. Coughlin, p. 91.
- ↑ Islam: A Concise Introduction, by Neal Robinson, p. 98.
- ↑ Muslims: Bio-cultural Perspective, by S. H. M. Rizvi, Shibani Roy, p. 5.
- ↑ World Criminal Justice Systems: A Comparative Survey, by Richard J. Terrill, p. 605.
- ↑ [قرآن اسراء ۷۸]
- ↑ صحیح مسلم, 4:1515
- ↑ صحیح مسلم, 4:1516
- ↑ صحیح مسلم, 4:1520
- ↑ صحیح مسلم, 4:1522
- ↑ صحیح مسلم, 4:1523
- ↑ صحیح مسلم, 4:1524
- ↑ "Joining Prayers and Other related Issues". Al-Islam.org.
- ↑ Need of Religion, by Sayyid Sa'id Akhtar Rizvi, p. 14.
- ↑ Islamic Beliefs, Practices, and Cultures, by Marshall Cavendish Corporation, p. 137.
- ↑ Religions of Man, by Charles Douglas Greer, p. 239.
- ↑ Muslims, by S. H. M. Rizvi, Shibani Roy, B. B. Dutta, p. 20.
- ↑ Ethnic Composition and Crisis in South Asia: Pakistan, by Haraprasad Chattopadhyaya, Sanat K. Sarkar, pp. 766-7.
- ↑ The Sunni-Shia Conflict in Pakistan, by Mūsá Ḵẖān Jalālzaʼī, pp. 279-80.
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۱۱، ص ۵۲۲ و ۵۲۳.
- ↑ محمد محمدی ری شهری، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۲، ص ۱۲۳
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۰.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۸–۱۰.
- ↑ Muhammad Moj (1 Mar 2015). The Deoband Madrassah Movement: Countercultural Trends and Tendencies. Appendix I: The Deobandi Stance vis-a-vis Muslim Groups Other Than The Barelwis: B. The DMM on Shia Muslims: iii. Changes in the Quran: Anthem Press. ISBN 978-1-78308-446-3.
- ↑ Aaron Hughes (23 Apr 2013). Muslim Identities: An Introduction to Islam (illustrated ed.). Columbia University Press. p. 131. ISBN 978-0-231-16147-3.
- ↑ Modarressi, Hossein (1993). "Early Debates on the Integrity of the Qur'ān: A Brief Survey". Studia Islamica (77): 5–39. doi:10.2307/1595789. JSTOR 1595789.
- ↑ (Momen 1985، ص. 172)
- ↑ (Momen 1985، ص. 150)
- ↑ Al-Khu'i, Al-Sayyid (1998). The Prolegomena to the Qur'an. New York: Oxford University Press. pp. 154–155. ISBN 0-19-511675-5.
- ↑ Vali Nasr (17 Apr 2007). The Shia Revival: How Conflicts within Islam Will Shape the Future. W. W. Norton & Company. p. 44. ISBN 978-0-393-06640-1.
- ↑ Grand Ayatollah Uzma Sistani, Fiqh & Beliefs: Istifa answers, personal website. (accessed 17 February 2006) (عربی)[پیوند مرده], "Archived copy". Archived from the original on 2009-05-23. Retrieved 2009-04-29.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:عنوان آرشیو به جای عنوان (link)
منابع
ویرایش- Momen, Moojan (1985). An Introduction to Shi'i Islam. Yale University Press.