قدمعلی سرامی
قدمعلی سَرّامی (زادهٔ ۸ بهمن ۱۳۲۲ در رامهرمز)، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهٔ زبان فارسی و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی است.[۱]
گفتاورد
[ویرایش]- «اگر بخواهیم انسان ها را به هم نزدیک کنیم باید از طریق هنر، از طریق زبان عشق باشد. اصلا عقل شرقی و عقل غربی با هم فرق دارند اما زبان عشق، در ناخودآگاه بشر در همه جای جهان یکی است آن چه که محصول خود آگاه است متفاوتند و شر به پا می کنند.» [۲]
- «مخاطب فردوسی در این اثر سترگ تنها ما ایرانیان نیستیم؛ او از نکات و مسائل بسیار ارزندهای گفته که خطاب به همه انسانهای کره زمین است. نهتنها به جغرافیای خاصی محدود نمیشود بلکه حتی دربرگیرنده زمان مشخصی هم نیست و همه میتوانند از این اثر ادبی به فراخور نیاز خود بهره بگیرند.» [۳]
- «فردوسی داستان آفرین نیست، داستان پرداز است؛ برای مثال فردوسی خودش رستم را درست نکرده است. رستم کاراکتر آفریده ایران باستان است. ولی فردوسی با هنرمندی تمام رستم را برای خوانندگان توصیف کرده است.» [۴]
- «انسان شاهنامه انسانی در حصار بخت است و بخت هم از بیرون، از سپهر برین و هم از درون، از گوهر و سرشت، او را در چنگ خویش دارد. نه از خود تواند گریخت و نه جز به آسمان تواند آویخت. او به سوار آهنینی میماند که در ایوان قیصر، معلق در فضا ایستاده بود و خرّاد پرده از راز آن برگرفت. از سویی اسیر سرشت آهنین خود و از سوی دیگر در حصار مغناطیس گرداگرد خویش است. انسان حماسه، انسانی است که دو بال پنهان گوهر و بخت، وی را به حالت تعلیق، نگهداشته است.» [۵]
- «مولانا آدمی است که سرآغاز مثنویاش، نینامه است و از دیدِ او، جهان چون یک نغمۀ دراز و طولانی است و کل عالم را موسیقی میداند، کل عالم، نیزاری است که در آن، نیها فریاد جدایی سر دادهاند و در جستجوی روزگار وصل خود اند.» [۶]
- «ناصرخسرو هم مردم عامی را خوش نمیداشت؛ / ... / ناصرخسرو بخش بزرگی از عمرش را صرف ستیز با عوام کرد. خصوصاً که اهل چون و چرا بود و اعتقاد داشت خداوند ما را با نفس ناطقة انسانی آفریده تا بپرسیم و چون و چرا کنیم. عامه اهل چون و چرا نیستند.» [۷]
شعر
[ویرایش]این چرخ نه بر مراد داناست، | نادان به جهان ما تواناست. | |
بِخرد همه جه به زیرِ بار است، | گم کرده خرد سوارِ کار است. |
مادر آب و باد و آتش و خاک، | عشق را در همین ولایت زاد! | |
کعبهی عشقِ عالمی ایران، | وای اگر، وای اگر شوی ویران! |
این جوش و خروش در رگ و ریشهی ماست، | خون دلِ ماست این که در شیشهی ماست. | |
در کاسهی سر به جایِ مِی در جوش است، | اندیشهی خون، که خونِ اندیشهی ماست.[۸] |
میربایم هرچه دارند این و آن در یک نگاه | آری استادم در این جادوگری، آیینه بود. |
زشتی که نمیکند در آیینه نگاه | هرگز رخِ خویش را نخواهد آراست. |
وفا هرگز مجوی از آدمیزاد، | دریده شرمِ مادر را حیا نیست. |
عشق است اگر حقیقتی هست، | باقی بجز استعارهای نیست. |
نیستم زندانی نقش و نگارِ خویشتن، | چتر زرّین دارم امّا غرقِ بارانم چو شمع. |
در این بوم اگر نیز سبزی به جاست، | هم از خونِ سرخِ سیاووشهاست. |
گزینگویه
[ویرایش]- «روح زمستان در کالبد کبوترانِ برف، از آسمان به زیر آمد تا روح بهار در کالبد رستنیها از خاک به سوی افلاک به پرواز درآید.»
- «دیروز از غنچهای در باغچه پرسیدم: زندگی یعنی چه؟ / گفت: بوسه. / امروز وقتی از كنار باغچه میگذشتم، غنچهی دیروزی را دیدم كه گل شده بود.
دوباره از او پرسیدم: زندگی یعنی چه؟ / گفت: خنده. / نسیم گفت: اگر فردا معنای زندگی را از او بپرسی خواهد گفت: پرواز. / در قاموس گلها زندگی حجمی است با سه بعد بوسه و خنده و پرواز. / با خود گفتم كاشكی گل به دنیا میآمدم!»
- «درخت نشان داد كه حتّی در اسارت نیز میتوان به اوج و عمق اندیشه كرد!»
- «چونان دایره از آغاز و انجام خویش بیخبرم!»
- «فاصلهی گوشها با هم از فاصلهی چشمها با یكدیگر بیشتر است. پیوند دیدنها با یكدیگر از پیوستگی شنیدنها با هم، استوارتر است. من اگر دوستی چشمهایم را بیش از رفاقت گوشهایم باور كنم، بیراهه نرفتهام؛ چرا كه آنان بیش از اینان یكدیگر را باور كردهاند.»
- «پرندهای كه شیفته پرواز است، به آسایش بالهای خویش نمیاندیشد.»
- «از شعله آموختم كه گرما بپراكنم، روشنایی بگسترانم و لحظهای پای بازی را از یاد نبرم.»
- «واپسین روز شهریور بود. همهی برگها تصمیم گرفتند كه دیگر زرد نشوند. پائیز از نیمه راه، برگشت.»
- «افق زیبا است، چون دست نیافتنی است.»
- «به پرنده گفتم آزادی كجاست؟ / بالهای خویش را گشود. گفتم قفس كداماست؟ بالهای خویش را بست. / دیروز را به خاك سپردم. / امروز را میزایم و فردا او را بزرگ خواهم كرد.»
قدمعلی سرامی در نگاه دیگران
[ویرایش]«در قلمرو شعر سپید و آزاد، استادان برجستهای داشتهایم و داریم ولی آنان، در شعر عروضی آن مهارت، استادی و مقام را ندارند. کسانی که در هر دو زمینه، شعرهای بلند قابل توجه و موفق داشته باشند، این دو نفرند: «آقای دکتر شفیعی کدکنی و آقای دکتر قدمعلی سرامی …»[۹]
«من روزیکه اوّلین قطعهٔ آقای سرّامی را خواندم، این شور و حال را در ابیات آن یافتم و مهمتر این است که پختگی و سلامت و صحت را نیز در وزن و قافیه و صورت ظاهر شعر این آقای دانشآموز بسیار با استعداد و شاعر خوش قریحهٔ خوزستانی، به خوبی میتوان دید و تشخیص داد.»[۱۰]
- محمد ابراهیم باستانی پاریزی
«نخستین چیزی که در اشعار این شاعر جلب نظر میکند این است که او فقط روی یک نوع شعر درنگ نمیکند. او خود را به شعر میسپارد و اجازه میدهد که شعر خودش قالبش را کشف کند. واژگانی که در شعرش بکار رفته، گواهی میدهد که وی ابزار شاعری را به تمام و کمال و براثر مطالعات گسترده برای خود فراهم آوردهاست. از ادبیات کلاسیک گرفته تا ادبیات معاصر، ادبیات کوچه و بازار و حتی ادبیات کودکانه.»
- پیرایه یغمایی
«سرامی حافظهٔ عجیبی داشت، و ظاهراً مشکل چشمانش (که به قول خودش چشم پزشکی با شش کلاس سواد در رامهرمز باعث آن شده بود) چنان کرده بود که حتی دروس حجیمی چون تاریخ ادبیات را میتوانست با یک بار خواندن حفظ کند. با وجود چنان نقصی، من، خرّم و فانی هر چه میکوشیدیم باز معدل نمرات سرامی چیزکی از ما بیش بود. او شاعری مفلق بود (و لابد هنوز هست) و در همان دوره، منظومهای در شعر نیمایی با نام با این سکوت سرخ چاپ کرد که از عنوانش پیداست بودار است و مدتی برایش مایهٔ حبس و دردسر شد، هرچند بعد از آن گویا «شیخ زندگی اختیار کرد». او و خرّمشاهی و روایی و من دایماً در حال سرودن و نقد کارهای یکدیگر بودیم.»[۱۱]
پیوند به بیرون
[ویرایش]- ↑ «... :: بنیاد فردوسی شاخه توس ::...». bonyadferdowsitous.ir. بازبینیشده در 2020-07-13.
- ↑ «سخن قدمعلی سرامی در شناخت انسان ::خبرگزاری پانا ::...».
- ↑ «سخن قدمعلی سرامی در شناخت مخاطب فردوسی ::خبرگزاری پانا ::...».
- ↑ «سخن قدمعلی سرامی در شناخت فردوسی ::روزنامه قدس ::...».
- ↑ «سخن قدمعلی سرامی در شناخت انسان شاهنامه ::مرکز دایره المعارف اسلامی ::...».
- ↑ «سخن قدمعلی سرامی در شناخت مولانا ::مرکز دایره المعارف اسلامی ::...».
- ↑ «سخن قدمعلی سرامی در شناخت ناصرخسرو ::مرکز دایره المعارف اسلامی ::...».
- ↑ از دو نقطه تا همه چیز، نشر مشیانه، ۱۳۷۴، صفحه ۲۳۰
- ↑ «دربارهٔ دکتر قدمعلی سرامی». آپارات - سرویس اشتراک ویدیو. بازبینیشده در ۲۰۲۰-۰۷-۱۳.
- ↑ ' 'لبخند آرزو'، نشر نوای ملت، ۱۳۴۲، ص ۶
- ↑ ' 'مجله بخارا'، شماره ۱۱۹، ۱۳۹۶، ص ۲۱۶